امیر فایل

  • ۰
  • ۰


1: دوران کودکی تا رحلت
سید روح&zwnj الله مصطفوی موسوی خمینی (۲۰ جمادی&zwnj الثانی ۱۳۲۰ قمری - ۱۳ خرداد ۱۳۶۸ شمسی)، روحانی و مرجع تقلید شیعه ایرانی با مرتبه آیت&zwnj الله رهبر انقلاب ۱۳۵۷/انقلاب اسلامی ایران.
نام پدرش آیت&zwnj الله سید مصطفی موسوی و نام مادرش هاجر احمدی بود. وی در پنج ماهگی پدر خود را از دست داد و تحت سرپرستی مادر و عمه&zwnj اش پرورش یافت.
گرچه سال ولادت وی طبق شناسنامه سال ۱۲۷۹ است، اما خود تصریح کرده&zwnj است، که تاریخ صحیح آن ۳۰ شهریور ماه ۱۲۸۱ است.[نیاز به ذکر منبع] وی در ساعات پایانی روز ۱۳ خرداد ۱۳۶۸ در سن ۸۷ سالگی بر اثر بیماری سرطان از دنیا رفت.
فرزندان وی مصطفی، صدیقه، فریده، لطیفه، فهمیه، سعیده، و احمد هستند.
نسب شناسی
بر پایه خاطرات آیت الله پسندیده که در روزنامه شرق سال دوم - شماره۵۴۷ به تاریخ پنجشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۸۴ - - ۱۱ اوت 2005 مقدمه آن آورده شده است ایشان هندی زاده بوده اند این مطلب پیش تر در روزنامه اطلاعات دوران پهلوی نیز چاپ شده بود:
براى مقدمه مى نگارم؛ با این که من سید مرتضى هندى سابق و پسندیده فعلى در نظر نداشتم و ندارم در عداد نویسندگان و یا گویندگان درآیم و در خودم صلاحیت و لیاقت مطلب نگارى را نیافته ام ولى بر حسب ضرورت و لزوم و شاید تکلیف الهى و شرعى موظف باشم مختصرى از نسب نامه خودم و بالاخص برادر کوچک و گرامم حضرت امام خمینى مرجع عالى قدر تقلید اکثریت قاطع تشیع و رهبر عالى مقام مسلمین ایران و ممالک و ملل اسلامى و مستضعفین دنیا را تا آنجا که در نظر دارم و تماس داشته و با ادله قطعیه و شواهد موجود دریافته ام یا با قرائن و شواهد و همچنین امارات برایم ظن حاصل شده با توجه به مشهودات هشتاد و چند ساله و معلومات خاص خودم از قباله ها و مهرنامه ها و نوشته هاى موجود و اطلاعات و گفتارهاى بزرگ ترهاى فامیل و اقوام که در حافظه ام مانده بدون تعریف و تمجید یا تنفیذ و تکذیب و یا اغراق و طرفدارى از اقوام و اقارب یا طرد و رد افراد ناموافق یعنى مخالفین و احیاناً دشمنان احتمالى و یا یقینى، از روى نهایت صحت و حقیقت براى ضبط در تاریخ بنویسم و خداوند را به شهادت مى طلبم که علاقه و دوستى با اشخاص و یا کدورت و نقار با افراد و جماعت در احوال من سال هاى سال است تأثیر خلاف گویى را زدوده و با موافق و مخالف جز راه راستى و عدل و حق و انصاف طریق دیگرى در پیش ندارم.


دوران کودکی و نوجوانی
روح&zwnj الله به گفته خود در روز ۳۰ شهریـور ۱۲۸۱ هجری شمسی (بیستم جمادی الثانی ۱۳۲۰ (قمری)/۲۱ سپتامپر ۱۹۰۲ (میلادی)) در شهرستان خمین از توابع اراک ایران دیده به جهان گشود. وی کوچک&zwnj ترین فرزند خانواده&zwnj اش بود. او یک دو برادر و یک خواهر بزرگ&zwnj تر داشت، که عبارت&zwnj اند از مرتضی، نورالدین- که در نوجوانی فوت نمود- و آغازاده خانم.
شرایط تربیتی
پـدرش آیت الله سید مصطفی مـوسـوی از معاصریـن آیت الله العظمـی میرزای شیـرازی بود. سید مطصفی پـس از آنکه چنـد سال در نجف اشـرف علـوم و معارف اسلامـی را فـرا گرفته و به درجه اجتهـاد نایل آمـد، بـه ایـران بازگشت و در خمـیـن پناه مردم و مرجع آنان در امـور دینـی بـود. در حـالـی که بیـش از ۵ مـاه از ولادت روح&zwnj الله نمی&zwnj گذشت، خوانین خمین سید مصطفی را که با زورگویی آنان مبارزه می&zwnj کرد، در مـسیر خمـیـن به اراک با گلوله کشتند. بستگان او بـراى اجراى حکـم قصاص به تهران (دار الحکـومه وقت) رهـسـپار شـدند و بر اجراى عـدالت اصـرار ورزیدند تا قاتل قصاص گردد.[1]
وی دوران کـودکـی و نـوجـوانی را تحت سرپرستی مادرش « بانـو هاجر» ، عمه&zwnj اش « صاحبـه خانم» که بانـویی شجاع و حقجـو بـود و دایه&zwnj اش « ننه خاور» سپری کرد. عمادالدین باقی درباره آنها می&zwnj گوید:
« روح الله که آخرین و کوچک ترین فرزند بود، تحت تربیت عمه اش صاحب خانم قرار گرفت و گویا بارها خاطرات مربوط به زندگی و شهادت پدرش را از زبان او شنیده بود... ننه خاور دایه روح الله نیز از زنان نادر روزگار بود. او که در شیر دادن به روح الله به هاجر یاری می&zwnj رساند، اسب سواری ماهر بود و حتی از روی اسب تیراندازی می&zwnj کرد و به هدف می&zwnj زد.»
روح&zwnj الله در خانواده&zwnj ای اهل علم و دین و نسبتاً متمول[نیاز به ذکر منبع] بزرگ شد. همچنین با توجه به جایگاه خانوادگی روح&zwnj الله، وی از کودکی مورد توجه و احترام مردم خمین و کمره بود.[نیاز به ذکر منبع]
ر.ک. باقی، عمادالدین، کودکی امام، یادنامه روزنامه شرق، ۱۲ خرداد ۱۳۸۴
تحصیلات ابتدایی
در قرن سیزدهم خورشیدی در بیشتر مناطق ایران و از جمله خمین تقریباً مدرسه به شکل امروزی وجود نداشت و آن گروه از مردم که به تربیت و تحصیلات فرزندان خود اهمیت می&zwnj دادند، آنها را به مکتب خانه می&zwnj فرستادند، تا خواندن و نوشتن و قرآن و ادبیات فارسی بیاموزند. تبعاً روح&zwnj الله نیز به مکتب فرستاده شد و نزد « ملا ابوالقاسم» به فراگیری « عم جز» ، گلستان و بوستان سعدی و چند کتاب ادبی دیگر پرداخت.
پس از اتمام این دروس کسانی که می&zwnj خواستند به تحصیل ادامه دهند، به اراک می&zwnj رفتند. اما با توجه به وقوع جنگ جهانی اول و اوضاع آشفته کشور، دیگر امکان مسافرت به اراک برای نوجوانان وجود نداشت. لذا بزرگان خمین تصمیم گرفتند، مدرسه&zwnj ای به سبک مدارس جدید ایجاد کنند. این مدرسه سه معلم داشت، که یکی مدیر بود و سر کلاس درس هم می&zwnj رفت و یکی دیگر از آنها به نام میرزاعلی خان، معلم زبان فرانسه و یک فرد معمم نیز معلم زبان فارسی بود. « آقا شیخ فضل&zwnj الله» عموی مادر روح&zwnj الله نیز معلم شرعیات بود. روح&zwnj الله نیز به این مدرسه رفت. علاوه بر آن خانواده وی که از وضع مالی خوبی برخوردار بودند، برایش معلم سرخانه گرفتند. نام این معلم « افتخارالعلما» بود و در غیاب او مادرش به شاگردان درس می&zwnj داد. آیت الله پسندیده برادر بزرگ روح&zwnj الله می&zwnj گوید سواد مادرش بیشتر از خود افتخارالعلما بود و من نزد مادرش هیات، نجوم و حساب می&zwnj خواندم. روح الله پس از آن که مقطع ابتدایی را نزد افتخارالعلما تمام کرد، درس مقدمات را نزد « محمدمهدی داعی» شروع کرد. « حاج میرزا نجفی» شوهر خواهر روح&zwnj الله نیز منطق را به او تدریس کرد.
ر.ک. باقی، عمادالدین، کودکی امام، یادنامه روزنامه شرق، ۱۲ خرداد ۱۳۸۴
شرایط سیاسی و اجتماعی
شرایط اجتماعی و سیاسی ایران و خمین در سال&zwnj های ۱۲۹۰ تا ۱۳۰۰ که هم&zwnj زمان با نوجوانی روح&zwnj الله بود، بسیار آشفته بود. حکومت مرکزی ضعیف شده بود و خوانین محلی قدرت یافته بودند و بر مردم بسیار ستم می&zwnj کردند و پدر روح&zwnj الله نیز قربانی همین خوانین شد. علاوه بر آن در جای جای کشور اشرار دستجات مختلفی تشکیل داده و به شهرها و آبادی&zwnj ها حمله کرده و مردم را غارت می&zwnj کردند. لذا مردم از کودکی و نوجوانی روحیه سلحشوری یافته، می&zwnj آموختند که برای حفاظت از خود با اشرار و بیگانگان مبارزه کنند. امام خمینی خود درباره دوران کودکی و نوجوانی اش می&zwnj گوید:
من از بچگی در جنگ بودم... ما مورد هجوم « زلقیها» بودیم، مورد[هجوم] « رجبعلیها» بودیم و خودمان تفنگ داشتیم و من در عین حال که تقریباً شاید اوایل بلوغم بود، بچه بودم، دور این سنگرهایی که بسته بودند در محل ما و اینها می&zwnj خواستند هجوم کنند و غارت کنند، آنجا می&zwnj رفتیم، سنگرها را سرکشی می&zwnj کردیم... ما در همان محلی که بودیم یعنی خمین که بودیم، سنگربندی می&zwnj کردیم. من هم تفنگ داشتم. منتها من بچه بودم به اندازه بچگی ام. بچه شانزده هفده ساله، ما تفنگ دستمان بود و تعلیم و تعلم هم می&zwnj کردیم... ما سنگر می&zwnj گرفتیم و با این اشراری که بودند و حمله می&zwnj کردند و می&zwnj خواستند بگیرند و چه کنند [مقابله می&zwnj کردیم]. هرج و مرج بود... یک دفعه هم یک محله خمین را گرفتند و مردم با آنها معارضه کردند و تفنگ دست گرفتند. ما هم جزء آنها بودیم.»
روح&zwnj الله سیزده سال داشت که جنگ جهانی اول آغاز شد و هرچند ایران اعلام بیطرفی کرده بود، لشکریان روسیه، انگلستان و عثمانی از شمال، جنوب و غرب وارد ایران شدند و کشور را مورد تاخت و تاز قرار دادند و وی شاهد بود، چگونه در نبود حکومت مقتدر مرکزی فوجی از سپاه روس در مسیر خود خمین را مورد تاخت و تاز قرار دادند.وی خود خاطره جنگ جهانی اول را به یاد می&zwnj آورد. او می&zwnj گوید::
« من هر دو جنگ بین المللی را یادم هست... من کوچک بودم لکن مدرسه می&zwnj رفتم و سربازهای شوروی[روسیه تزاری] را در همان مرکزی که ما داشتیم، در خمین، من آنها را آنجا می&zwnj دیدم. ما مورد تاخت و تاز واقع شدیم در جنگ بین المللی اول.»
[3]
روح&zwnj الله پانزده سال داشت، که وبا در ایران شایع شد و عمه و سپس مادرش فوت کردند.
ر.ک. باقی، عمادالدین، جوانی امام، یادنامه روزنامه شرق، ۱۲ خرداد ۱۳۸۴
دوران جوانی و تحصیلات حوزوی

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 71 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید



دریافت‌فایل



لینک منبع و پست :http://campiran.ir/project-98271-%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af%d9%85%d9%82%d8%a7%d9%84%d9%87-%d8%ae%d9%84%d8%a7%d8%b5%d9%87-%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d8%b2-%da%a9%d9%88%d8%af%da%a9%db%8c-%d8%aa%d8%a7-%d8%b1%d8%ad%d9%84/
  • ۹۵/۰۵/۲۶
  • amir notic

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی